معرفی کتاب خرقه
ماجرا از آنجا آغاز شد که دوره تحصیلات کارشناسی (رشته فرهنگ و معارف اسلامی) برای انجام تحقیقی در رابطه با مسائل و معضلات اجتماعی آن دوره، به کتابخانه رفتم. به محض ورود با صحنهای عجیب روبرو شدم. دو خانم کتابدار پشت میز کتابداری با میلهای بافتنی، سماوری در حال جوش، در کنارشان و کوهی از کتابهای انباشته شده روی هم در حال بافتن و بحث و گفتوگو در آن مورد بودند. جلو رفتم سلام گفتم، بدون دریافت پاسخی از آنها؛ در مورد موضوع تحقیق از آنها راهنمایی خواستم ولی آنها با تمام جدیتی که در کارشان داشتند!!!!!!!!!!!!! به من گفتند که خودت برو پیدا کن.
برای منی که اولین بار قدم به محیط کتابخانه میگذاشتم یک نوع دلزدگی از کتابخانه بوجود آمد. دیگر هیچوقت حاضر نشدم تا اتمام تحصیلاتم در دوره کارشناسی برای یافتن منابع جهت انجام تحقیقاتم به کتابخانه بروم. پس از اتمام دوره کارشناسی به هر ادارهای برای یافتن کار سر زدم تا اینکه در اداره ارشاد قول مساعد برای کار دادند. مدیریت اداره گفتند که شما میتوانید در کتابخانه مشغول به کار شوید. با شنیدن این جمله گویی آواری بر سر من خراب شده و تمام خاطراتم در مورد کتابخانه دوباره زنده شد. علیرغم میل باطنی به دلیل احتیاج به این شغل پیشنهاد را پذیرفتم.
خوب به خاطر دارم اولین روزی که میخواستم به کتابخانه بروم خیلی دلسرد و مأیوس بودم با ورود به کتابخانه و معرفی خود به عنوان کتابدار جدید با استقبال خوب همکارانم روبرو شدم آنها مرا با بخشهای مختلف و چگونگی انجام کارها آشنا نمودند و من در آن زمان بود که متوجه شدم کار کتابداری خیلی فراتر از بافتن و صحبت کردن در مورد چگونه بافتن میباشد.
اکنون که این مطالب را مینویسم با ورود به مقطع کارشناسی ارشد و آشنایی با اساتید خوب دانشگاه شهید بهشتی، به شغلی که از سر اجبار انتخاب کردم افتخار میکنم و عاشقانه از لحظه به لحظه انجام دادن وظایفش لذت میبرم، با عشق و علاقه مراجعین را به منابع مورد نیازشان راهنمایی میکنم با کودکان ارتباط دوستانهای برقرار مینمایم تا در آمدن به کتابخانه رغبت و تمایل بیشتری داشته باشند. چه خوب میشد که نه تنها در شغل کتابداری بلکه در تمام مشاغل با احساس مسئولیت بیشتری به انجام وظایف خویش بپردازیم.
هدف از انتخاب کتاب خرقه، تعداد بسیار زیاد
علاقمندان به مطالعه آن در کتابخانه بود. همین امر انگیزهای شد تا خودم
نیز به مطالعه آن بپردازم و بسیار جذب این کتاب شوم.
معرفی نویسنده:
لوید کاسل داکلاس وزیر و نویسنده آمریکایی بود. وی در شهر کلمبیا، ایندیانا به سال ۲۷ اوت ۱۸۷۷ متولد شد. بخشی از دوران کودکیش را در مونرویل، ایندیانا، ویلموت و فلورانس گذراند. داگلاس یکی از محبوبترین نویسندگان آمریکایی زمان خود بود، اگرچه اولین رمانش را در سن ۵۰ سالگی نوشت، آثار این نویسنده به لحاظ اخلاقی، آموزنده و مذهبی میباشد. اولین رمانش به نام وسواس عالی، موفقیتی فوری و حساس به دست آورد. از آثار این نویسنده میتوان به جادوی ارزشمند، چراغ سبز، آگهیهای سفید، پاساژ متضرر، دعوت به زندگی دکتر رازو رب و ماهیگیر و... میتوان نام برد. اکثر رمانهای داگلاس به فیلم تبدیل شده است. کتاب خرقه توسط سیروس پارسایی به نثری بسیار روان و جذاب ترجمه شده که با خواندنش بودن در تمامی ماجراهایش حس می شود.
درباره کتاب:
کتاب خرقه در ۲۵ فصل روایت شده، علاوه بر شرح زندگی عیسی مسیح و ظهور او و جلال مخالفان و حکومت وقت به تصویر کشیده، طی آن شرحی از زندگی حواریون و تنگناهای موجود بر سر راه مسیحیت را بیان مینماید. شخصیتهای اصلی این کتاب مارسیلوس، دیمیتریوس و نازارین[۱] (عیسی مسیح) میباشد و محور اصلی داستان بر روی مارسیلوس و اتفاقات به وجود آمده توسط وی میچرخد.
داستان درباره اشراف زادهایست که علیرغم بتپرست بودن و با داشتن برده و تمام نشانههای کفر، اما جوانی است نسبتا پاک که با یک اتفاق متحول میشود و شیشه اعتقادات و باورهایش ترک میخورد و او را به سوی حقیقتجویی هدایت میکند.
مصلوب کردن انسانی بیگناه او را وا میدارد تا این مرد گالیلی[۲] یکتاپرست را بشناسد و پی به خصایص انسانی و خدایی او ببرد و خود نیز در این راستا هدایت شود. البته در این بین بودن بردهای با سواد و عاقل (دیمتریوس) را نباید کتمان کرد که او در تمامی این مراحل همراه، مشاور و یا حتی در جایی مانند معلم در بحرانها، مارسیلوس (ارباب) را کمک میکند.
نقطه اوج داستان پوشیدن خرقه توسط مارسیلوس است که او را دگرگون کرده و اثرات خود را بر روی این جوان میگذارد. "خرقه لباسی بود از جنس پشم و زیبا و متعلق به عیسی مسیح که به محض پوشیدن توسط کسی، آن شخص از نظر روحی متحول میشد. اگر شخص انسان پاکی بود حالت آرامش و در غیر اینصورت بر آرامش وی اثر میگذاشت و او را بیقرار مینمود."
مارسیلوس نیز اولین بار با پوشیدن خرقه چون مست بود بیقرار گشت، اما چون مارسیلوس ذاتا انسان خوبی بود با لمس مجدد خرقه آرامشی وصف ناپذیر به وی ارزانی شد.
مارسیلوس بعد از رسیدن به آرامش و شنیدن اینکه عیسی مسیح زنده است با وجود اینکه خود شاهد کشته شدن او بود، در پی نشانههای مرد گالیلی (عیسی مسیح) رفت تا او را بشناسد. وی به هر شهری که میرسید از معجزات و کارهای مسیح میشنید (مانند اینکه مسیح با یک سبد غذا جمعیت زیادی را سیر نمود و کم نیاورد) وی در طول مسیر با حواریون عیسی مسیح آشنا شد. از جمله معجزه سالم شدن یک چلاق مادرزاد را با چشم خود دید و معجزات بسیاری را نیز از مردم شنید و این ماجراها باعث میشد که بیشتر و بیشتر ایمان بیاورد و متحول شود. پس از آن به روم بازگشت و مشاهدات خود را به امپراتور تیبریوس گفت و او نیز وی را دیوانه خطاب کرد و از روم راند. اما او دست از ابلاغ پیام عیسی مسیح برنداشت و با همراه داشتن خرقه و رسیدن جمع کثیری از مردم به آرامش، از این طریق پیام عیسی مسیح را که خوبی و انسانیت نسبت به همنوع خود بود به گوش تشنگان عدالت رساند این وظیفه را نیز پیروان حضرت حتی با نبودن عیسی ادامه دادند و دین او را به سراسر جهان رساندند و در این راه از جان خود نیز دریغ ننمودند. مانند قهرمان قصه که با داشتن تمام امکانات اجتماعی و رفاهی دست از عیسی مسیح برنداشته و جان خود و همسرش را در این راه میگذارد.
در کتاب، خرقه تنها یک وسیله بود. هدف تبلیغ و شناساندن مزایا و ارزشمندی دین عیسی مسیح بود. با تاملی در کتاب متوجه میشویم که دین مسیح و اسلام هر دو، انسان بودن، مهربانی، گذشت، فداکاری و ایثار و پایبندی به اعتقادات درباره یگانگی خدا تا سرحد فدا نمودن جان خویش را تبلیغ مینمایند، مانند اولیای دینمان که اینگونه بودند.
قسمتی از متن کتاب:
نگاه مسیحیت به عیسی بر پایه اعتقاد به الوهیت عیسی، مسیح بودن او همانگونه که در عهد عتیق پیشگویی شده است و زنده شدن او پس از مصلوب شدنش است. مسیحیان غالباً عیسی را پسر خدا میدانند (که معمولاً اینطور تعبیر میشود که او خدای پسر، رکن دوم تثلیث است) که برای رستگاری و آشتی با خدا به روی زمین آمد. آنان همچنین به تولد معجزهوار عیسی از یک باکره، انجام معجزات، عروج به آسمان، و بازگشت مجدد او در آینده باور دارند. در حالی که اعتقاد به تثلیث به طور گسترده توسط مسیحیان پذیرفته شده است، گروه کوچکی، دیدگاههای غیر تثلیثی راجع به الوهیت عیسی دارند.
در آیین اسلام، عیسی یکی از پیامبران مهم خدا در نظر گرفته میشود که انجیل را به همراه خود آورده و برای اثبات نبوتش معجزاتی را به نمایش میگذاشت. عیسی همچنین عنوان مسیح دارد ولی از نقطه نظر اسلامی این به معنی خداگونه بودن او نیست. اسلام مصلوب شدن و سپس برخاستن او پس از مرگ را انکار کرده و بر این نظر است که او جسماً به آسمان عروج نموده است. همچنین مسلمانان نیز مانند مسیحیان باور دارند که عیسی از یک دختر باکره و برگزیده خداوند به نام مریم به دنیا آمده است.
سال دقیق تولد عیسی از نگاه پژوهشگران تاریخ مسیحیت مشخص نیست. نظر یوسیبیوس، مورخ قدیمی کلیسا، این است که او ۵۲۰۰ سال پس از خلقت به دنیا آمد. انجیلهای متی و لوقا آن را در زمان هیرودیس، که سال ۴ قبل از میلاد مرد، قرار میدهند. لوقا همچنین عنوان میکند که تولد همزمان با سرشماری یهودیه، سال ۶ میلادی، بودهاست. دانشوران معاصر تولد عیسی را بین ۴ و ۶ قبل از میلاد تخمین میزنند.
مرگ وی در انجیلها در زمان استانداری پیلاتس، ۲۶ تا ۳۶ میلادی، عنوان شدهاست. بر اساس اناجیل متی، مرقس و لوقا، مرگ عیسی پس از عید فصح (یک عید یهودی) اتفاق افتاد. بر اساس انجیل یوحنّا، به صلیب کشیدن عیسی زودتر و در روز آماده شدن برای عید فصح اتفاق افتاد. اعتقاد بهاییان «... و حضرت مسیح وقت شهادت و صعود سی و سه سال داشتند...»
سخن پایانی:
پیام مسیح، انسانیت و آزادگی است. او در زندگی کوتاه و پربار خویش با تمام مشکلات و مصائب پیش رو حتی در رابطه با دشمنان، با مهربانی وصفناپذیر برخورد مینمود. و از این طریق به هدایت انسانها می پرداخت. چنانچه همه ما شنیدهایم، دین مسیح به دین مهربانی شناخته شده است و مصداق آن در دین اسلام توسط رسول مهربانیها (حضرت محمد (ص )) بارزتر و کاملتر است.
مشخصات اثر:
لوید کاسل داگلاس، " خرقه " ترجمه سیروس پارسایی، تهران: کلبه، ۱۳۸۰.
درباره نویسنده این متن:
فاطمه زمان پرور، کارشناس ارشد علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه شهید بهشتی با ۱۹ سال سابقه کاری در کتابخانههای عمومی و مسئول کتابخانه عمومی استاد شهریار شهرستان شهریار هستم.
- ۹۷/۰۶/۱۷